یونانیان حرف "اوپسیلون" Y را "و" U خوانش میکنند، مانند نام Lysander که باید لوساندِر نویسهگردانی شود؛ همچنین مورمیدُن Myrmidon و جز اینها. پس، چند نام این چنینی برپایۀ زبان یونانی نویسهگردانی شده است. نام فیلم نیز به همان ریخت یونانی، یعنی «ترویآ» و آشیل (نویسهگردانی فرانسوی) نیز در ریخت آکیلیس نوشته شده است.
در اینجا شایسته است که اندکی دربارۀ برابر پارسی دیپلُماسی سخن گفت. برای این واژه، برابر «کَیاخَن» را برگزیدهام که در لغت فرس اسدی برای آن چمار «آهستگی، نرمی»، در لغتنامۀ دهخدا «آهسته، نرم»، در برهان قاطع «به آهستگی و استواری و نرمی و همواری کاری کردن» و «سخن چرب و شیرین» نیز آمده است [۱]. شمس فخری اصفهانی (سدۀ ۸ ق) دربارۀ این واژه مینویسد «سخن چرب و شیرین باشد که گویند تا کسی را مطیع گردانند» [۲]. محمدقاسم بن سُروری (درگذشت ۱۰۳۶ ق) نیز گزارۀ اصفهانی را آورده است [۳]. ریشۀ این واژه باید به واژۀ اوستایی ویاخْنَه «سرورِ انجمن»، ویاخَنْیَه «گردانندۀ انجمن، رهبر انجمن»، ویاخْمَن «انجمن، نشست» [۴] برگردد. کریستیان بارتُلُمه ریخت ویاخَنَه را «سخنرانی در انجمن، پند و اندرز دادن، سخنور» برگردان داده است و زندِ (تفسیر) این واژه را هَنجَمَنیگ «سخنور در انجمن» گزارش میکند [۵] که واژهای از زبان پهلوی است. بِنوِنیست جملۀ اوستایی ویاخَنو ویاخْمُهو گوشَیَت اوخذو را «کسی که در گفتوگوها سخنش را به کرسی بنشاند» برگردانده است [۶]. فریتز وُلف چنین ترگمان کرده «کسی که بداند چهگونه در انجمنها سخنِ خود را به گوشها فرو بنشاند» [۷]. با نگرش به دگرگونی میان گویش «و»=«گ» (مانند ویشتاسپ به گُشتاسپ)، سیر دگرگونی این واژه باید گُیاخَن=> گَیاخَن=> کَیاخَن بوده باشد. این برگردانها از این واژه، با آنچه که شمس فخری اصفهانی و سُروری از کَیاخَن آوردهاند (مفهوم دوم)، همخوانی دارد. از سویی، برابر نهادنِ کَیاخَن برای واژۀ دیپلُماسی که به پیوندهای بینالمللی از راه انجمن و گفتوگوهایِ دیپلماتها نمارش دارد، درخور و شایسته است.
[۱] برهان قاطع، پوشینه ۳، رویه ۱۷۵۰، ویرایش دکتر محمد معین، ناشر کتابفروشی ابن سینا، ۱۳۴۲ [۲] بخش چهارم معیار جمالی، رویه ۳۷۵، ویرایش صادق کیا، ناشر دانشگاه تهران: ۱۳۳۷ [۳] مجمع الفرس، پوشینه ۳، رویه ۱۱۱، به کوشش محمد دبیرسیاقی، کتابفروشی علی اکبر علمی، چاپ یکم ۱۳۳۸ [۴] یَشت ۱۰ بند ۶۵؛ یَشت ۱۴ بند ۴؛ یَشت ۱۳ بند ۱۶ [5] Bartholomae, Ch 1904, Altiranisches wörterbuch: 1477, Strassburg [6] Benveniste, E & Renou, L 1935, Vṛtra et Vṛøragna; étude de mythologie indo-iranienne: 45, Paris [7] Wolff, Fritz 1910, Avesta, Die heiligen Bücher der Parsen: 231, Strassburg
سخنی چند پیش از دیدن Troy 2004:
پاسخحذفیونانیان حرف "اوپسیلون" Y را "و" U خوانش میکنند، مانند نام Lysander که باید لوساندِر نویسهگردانی شود؛ همچنین مورمیدُن Myrmidon و جز اینها. پس، چند نام این چنینی برپایۀ زبان یونانی نویسهگردانی شده است. نام فیلم نیز به همان ریخت یونانی، یعنی «ترویآ» و آشیل (نویسهگردانی فرانسوی) نیز در ریخت آکیلیس نوشته شده است.
در اینجا شایسته است که اندکی دربارۀ برابر پارسی دیپلُماسی سخن گفت. برای این واژه، برابر «کَیاخَن» را برگزیدهام که در لغت فرس اسدی برای آن چمار «آهستگی، نرمی»، در لغتنامۀ دهخدا «آهسته، نرم»، در برهان قاطع «به آهستگی و استواری و نرمی و همواری کاری کردن» و «سخن چرب و شیرین» نیز آمده است [۱]. شمس فخری اصفهانی (سدۀ ۸ ق) دربارۀ این واژه مینویسد «سخن چرب و شیرین باشد که گویند تا کسی را مطیع گردانند» [۲]. محمدقاسم بن سُروری (درگذشت ۱۰۳۶ ق) نیز گزارۀ اصفهانی را آورده است [۳].
ریشۀ این واژه باید به واژۀ اوستایی ویاخْنَه «سرورِ انجمن»، ویاخَنْیَه «گردانندۀ انجمن، رهبر انجمن»، ویاخْمَن «انجمن، نشست» [۴] برگردد. کریستیان بارتُلُمه ریخت ویاخَنَه را «سخنرانی در انجمن، پند و اندرز دادن، سخنور» برگردان داده است و زندِ (تفسیر) این واژه را هَنجَمَنیگ «سخنور در انجمن» گزارش میکند [۵] که واژهای از زبان پهلوی است. بِنوِنیست جملۀ اوستایی ویاخَنو ویاخْمُهو گوشَیَت اوخذو را «کسی که در گفتوگوها سخنش را به کرسی بنشاند» برگردانده است [۶]. فریتز وُلف چنین ترگمان کرده «کسی که بداند چهگونه در انجمنها سخنِ خود را به گوشها فرو بنشاند» [۷]. با نگرش به دگرگونی میان گویش «و»=«گ» (مانند ویشتاسپ به گُشتاسپ)، سیر دگرگونی این واژه باید گُیاخَن=> گَیاخَن=> کَیاخَن بوده باشد.
این برگردانها از این واژه، با آنچه که شمس فخری اصفهانی و سُروری از کَیاخَن آوردهاند (مفهوم دوم)، همخوانی دارد. از سویی، برابر نهادنِ کَیاخَن برای واژۀ دیپلُماسی که به پیوندهای بینالمللی از راه انجمن و گفتوگوهایِ دیپلماتها نمارش دارد، درخور و شایسته است.
[۱] برهان قاطع، پوشینه ۳، رویه ۱۷۵۰، ویرایش دکتر محمد معین، ناشر کتابفروشی ابن سینا، ۱۳۴۲
[۲] بخش چهارم معیار جمالی، رویه ۳۷۵، ویرایش صادق کیا، ناشر دانشگاه تهران: ۱۳۳۷
[۳] مجمع الفرس، پوشینه ۳، رویه ۱۱۱، به کوشش محمد دبیرسیاقی، کتابفروشی علی اکبر علمی، چاپ یکم ۱۳۳۸
[۴] یَشت ۱۰ بند ۶۵؛ یَشت ۱۴ بند ۴؛ یَشت ۱۳ بند ۱۶
[5] Bartholomae, Ch 1904, Altiranisches wörterbuch: 1477, Strassburg
[6] Benveniste, E & Renou, L 1935, Vṛtra et Vṛøragna; étude de mythologie indo-iranienne: 45, Paris
[7] Wolff, Fritz 1910, Avesta, Die heiligen Bücher der Parsen: 231, Strassburg