۲۰/۰۸/۱۴۰۰

نوشته: چند قوم ایرانی در پیکره‌های اسطوره‌ای در نزد یونانیان کهن

در نبیگ «ایلیاد»، از سخنسرای بزرگِ یونان، هومِر، از قومی به نام دانائوی (داناها/داناییان) به فراوانی یاد شده است، چنان که پس از آخایی‌ها و آرگوسی‌ها، سومین جایگاه را دارد. در نبیگ دیگرِ هومِر، اُدیسه نیز چند بار از ایشان سخن به میان آمده است. پیش از هومِر (پیرامون سده هشت پیش از ترسایی)، در نامه‌های العمارنه (در سده چهارده ق.م) چند بار از این قوم یاد شده است، که نشان می‌دهد مصریان نیز با ایشان آشنا بودند. این قوم به همراه دیگر مردمان دریایی، در سده دوازدهم پیش از تاریخ ترسایی، در زمانی که رامسِس سوم فرمانروایی می‌کرد، به مصر تاختند. دیودور سیسیلی این قوم را آمده از سمت مصر گزارش کرده (کتاب یک، بند ۲۸). هرودُت نیز از قومی با همین نام یاد می‌کند که در آرگوس در یونان می‌زیستند. گزارشِ دیودور و هرودُت با اسطوره‌شناسی ایشان هم‌خوانی دارد.
این قوم، به درست، همان قوم ایرانی، یعنی دانوهای تورانی (سکایی) می‌باشد که در اوستا از آن‌ها سخن رفته است (یشت ۱۳ بندهای ۳۸-۳۷). بیش‌تر نامِ رودهای دریای سیاه، به نام همین قوم رودخانه‌نشین نام‌گذاری شده. این تاثیر، برآمده از حضور پُر رنگِ این قوم ایرانی در اروپا بوده، که کوچ آن‌ها می‌تواند هم‌زمان با دورۀ سَلم پسر فریدون در سمت باختر رخ داده باشد. ریشه‌شناسی نام تیره دانائوی را ناشناخته دانسته‌اند، اما پی نبرده‌اند که در زبان‌های هندوایرانی قابل ریشه‌یابی است: دانو در زبان اوستایی به چم «رودخانه»، در سَنسکریت به چم «چکه، چکاله، مایع»، در زبان پارسی کهن دَنو  =) رود) از ستاک دَن  =) جاری شدن) می‌باشد. بنگرید به مقالۀ من درباره همسانی زنان آمازون و زنان جنگجوی سکایی، پانویسِ برگ نخست: meisamt72.blogspot.com/2021/05/blog-post.html

نام این قوم در پیوند با دانائوس، پادشاه اسطوره‌ای آرگوس پسر شاه بِلوس از مصر می‌باشد که با نام پادشاهی سکایی با همین ریخت و نوشتار هم‌سان است.

ایلیاد، گزارشی است از نبرد میانِ هیتی‌ها در غربِ آناتولی و یونانیان که سرانجام به سرنگونی فرمانرواییِ هیتی‌ها پایان یافت. مصریان باستان نیز از این سرنگونی از سوی مردمان دریایی (= آخایی‌ها: کهن‌ترین قوم یونان) گزارش کرده‌اند. زئوس که هوادار تروآییان است، در کوهی در سمت خاور باشنده است که شاید رشته‌کوه‌های قفقاز باشد. چنین نمی‌نماید که این نبرد بر سر ربودنِ هِلِن زنِ مِنلاس بوده باشد و این رُبایش باید از طبع چامه‌سرایی هومِر باشد. و نیز، اسب چوبین که با آن یونانیان واردِ تروآ  =) هاتوشا: پایتختِ هیتی‌ها) شدند. می‌اندیشم دژکوبی بوده به شکل سر اسب که آن را بر دروازه شهر کوبیده و وارد شهر شدند.

 

آندرُمدا دخترِ کفئوس Kepheus پادشاه اتیوپیا و کاسیوپیَه Kassiopeia است. آندرُمِدا به همسری پِرسِه پسر دانائِه در آمددر این‌جا قوم‌های ایرانی را در پیکرۀ افراد اسطوره‌ای گواه هستیم، چنان که پِرسِس و پرسِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) نمادِ پارس‌ها، آندرُمدا نمادِ مادها (بسنجید بخش دوم آن را با قوم ایرانی مَذای  =) از مادها) در سمت اتیوپی و سودان)، دانائه یا همان قوم دانائوی در حماسۀ ایلیاد و اُدیسه، با قوم تورانی (سکاهایی آریایی) دانو و کاسیوپیه با قوم ایرانی کاسی. دربارۀ سرچشمۀ کاسیوپیه گفته‌های دگرسان هست، اما بیش‌تر او را از خانوادۀ آگِنور از مردم سوریه می‌دانند. کاشی‌های ایرانی در سوریه و فلسطین نیز حضور داشتند. نام این دو سرزمین نیز برجای‌مانده از زبان مردم آریایی‌ای‌ست که در آن سمت و سو می‌زیستند، چنان‌که سوریه (= سرزمین خورشید) از نام خدای خورشید ودایی، شوریَه، و فلسطین از نام تیره‌ی آریایی پِرِست (پِلِست: تبردارها) گرفته شده است. کِفِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) با قوم ایرانی کِفِن هم‌خوانی دارد. هرودُت از همسانی قوم‌های پارس و کِفِن آگاهی داشت (کتاب هفت، بند ۶۱)، از این روست که یونانیان، پارس‌ها را در آغاز کِفِنی می‌خواندند. همو گوید که نیای پارس‌ها، پرسِه(ئوس) است (۷:۶۱). زوج پِرسِه و آندرُمِدا، و مادرِ وی یعنی کاسیوپیه (کاسی‌اُپیه)، به درست، نسبتِ خویشی پارس و ماد و کاسی را می‌رساند. سنجیده شود پِرسِه با پارس از ریشه پَرَس (= تبردار). اگر اُپیَه را برگرفته از واژه‌ی اُپس در زبان یونانی کهن به چم «چهره، چشم» بگیریم، چنان که در نام سیکلوپس (سیکل‌اُپس: دارندۀ چشم گِرد، گِردچشم) یعنی همان غول‌های تک‌چشم می‌بینیم، نام کاسیوپیَه به چم «دارندۀ چهره‌ی کاسی» می‌شود. کاس خود یک واژه‌ی هندوآریایی کهن به چم «درخشان» می‌باشد و نام این تیره‌ی آریایی نیز برگرفته از همین ریشه و در پیوند با کاسه، آب‌جو و درخشان می‌باشد.

خشایارشا  =)خشی+اَرشَه: شاه مردان) نیز از خویشاوندی پارس‌ها با یونانیان آگاهی داشت و پارس‌ها را از نوادگان پِرسِس فرزندِ پِرسِه و آندرُمِدا می‌دانست. وی در زمانِ نبرد یونان و ایران، خویشاوندی ایرانیان را با آرگوسی‌های یونانی یادآور شد که خود او نیز از نوادگانِ دانائِه است و نمی‌خواهد با آن‌ها بجنگد (هرودُت، کتاب ۷ بند ۱۵۰). دانائِه دخترِ پادشاه آرگوس و مادرِ پرسه بود. خویشاوندیِ ایرانیان و یونانیان از راه زبان‌شناسی و گواه‌های فراوان تاریخی نیز اثبات‌شدنی است.

نامِ قوم ماد را در پیکرۀ اسطوره‌ای مِدِئا (مِدِه‌آ) از کُلخیس (= ارمنستان امروزی) گواه هستیم که به جیسون (یا یاسون) در رسیدن به پشم زرین (= شاید ابریشم) یاری رساند. مِدِئا یک زن جادوگر بود که یادآور یکی از طایفه‌های ماد، مُغ‌ها می‌باشد که اخترشناس بودند و آن‌ها را جادوگر می‌دانستند که گویا برای کیمیاگری برخی از ایشان بوده است. از برای همین است که نام مُغ (مَگوش در پارسی کهن) به ریخت مَگوس magus در زبان یونانی کهن و مَجیک magic در اندریافتِ «جادو» وارد انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی شد. پسرِ مِدِئا، مِدوس نیز پیکرۀ اسطوره‌ای این قوم ایرانی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر