شب
یَلدا (= خور روز، خرم روز، دیگان) یا شب چلّه، شب نخست زمستان و درازترین شب سال
است و فردای آن با بردمیدن خورشید، روزها درازتر و تابش روشنایی، فزونی مییابد.
چنین بود که ایرانیان باستان، پایان پاییز و آغاز زمستان را «شب زایش مهر یا زایش
خورشید» میخواندند و برای آن جشنی برپا میکردند. از آیینهای این شب، خواندن
شاهنامه است و نیز خوراکیهایی چون انار و هندوانه میباشد که بسا نشان از بردمیدن
سرخی خورشید باشد.
یلدای ایرانی به چم «زایش دلیر» میتواند باشد، چنان که در
مهریَشت چهار بار (بندهای ۳، ۳۱، ۳۳، ۵۶) از سورَه (= شورَه سَنسکریتی) به چم
«دلاور، یَل، قهرمان، نیرومند» برای مهر به کار رفته است. از این رو، یَلدا در
زبانهای ایرانی به چم زایش ایزد یَل (= باژنامۀ مهر) بوده است. این چمار از آنجا
نیرو میگیرد که در مهریَشت بند ۶۱ از تَخْمِم به چم «دلیر، دلاور، یَل»
نیز برای میثرَه (= مهر، میترَه در ودایی) به کار رفته است. از این رو، واژه و نام
یَلدا ریشهی سُریانی نداشته - چنان که گروهی از ایرانشناسان پنداشتهاند
- ، بلکه میتوانسته از زبانهای ایرانی به آنجا راه یافته است.
در
زبان پهلوی سور (= در لکی و کُردی همچنان کاربرد دارد) به معنی جشن نیز آمده، که
ایزد مهر ایزد جشن مهرگان و شب یلدا (جشن مهرگان کوچک) بوده است. به سخن دیگر، چمار
«یَل/دلیر» و مهر سورَه نشانگر نام «خورشید شکستناپذیر» یعنی سول اینویکتوس همین
جشن در نزد رومیان میباشد، که از میترَه/مهر/میثرَه ایرانیان گرفته شده است، زیرا
سول از سورَه (= خورشید) هندوآریایی گرفته شده است. چنان مینماید
که ایزد خورشید سکاییان آریایی یعنی گویتوسیروس (= مهر/آپولو) یا اوئیتوسیروس در
پیوند با این جشن باشد.
واژه
دا در زبان لکی به مفهوم مادر =)
آفرینش
دهنده/زایش) و بخشهایی از جنوب زنده مانده است، که در لُری دالِک و در کُردی
دالکَه میباشد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، اول دی را خرم روز آورده که به
معنی روز گرامیداشت/شادمانی خورشید می توان گرفت، چرا که در زمان وی دی ماه را خور
ماه (= خورشید ماه) میگفتند. ایرانیان باستان تا سپیده دم چشم به راه آمدن خورشید
میماندن تا گرمی و روشنایی اش بر سردی و تاریکی شب دراز سال چیره آید.
شب یلدا در دوره ساسانیان از آنِ اورمزد و در دوره اشکانیان از آنِ ایزد مهر به شمار میرفته است. این جشن در زمان ساسانیان سان و سیمای اهورایی به خود گرفت. نام دیگر آن، چله، با واژه چیرَه चिर زبان سَنسکریت به چِم «زمان دراز» میباشد، پیوند دارد، و اندریافت «شب دارای زمان دراز» را میرساند. در زبان پارسی، دگرگونی «ر» به «ل» پیش میآید، مانند مارمورک به مارمولک، اروند به الوند سربدار به سربدال و جز اینها. بر این پایه، سیر دگرگونی آن چنین میتواند بود: چیرَه <= چیله <= چله
شماره چهل (۴۰)، ریشه در چَهَل و چَهیل زبان پهلوی (دوره اشکانیان و ساسانیان) دارد، که بُن آن در چَثْوَرِه Chathware اوستایی می تواند بود.
شب
یلدا که هنگام زاده شدن خورشید شکستناپذیر به شمار میآمده است که در زمان ساسانیان از
آن اورمزد و در دورهی اشکانیان از آن ایزد مهر به شمار میرفته است.
هشت
دی به آذر دومین جشن دیگان، پانزده دی به مهر روز سومین جشن دیگان، ۲۳ دی به دین
روز چهارمین جشن دیگان در ماه دی هستند که مردم تنها با همان شب نخست دی آشنا هستند و جشن می گیرند.
در این ماه، ۳ جشن دیگر مانند یلدا داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر