۰۷/۱۰/۱۴۰۱

نوشته: برداشتی از آفرینشِ آدمی برپایۀ اسطوره

در سنتِ اسطوره‌شناسی یونانیان کهن، آفرینشِ آدمی به دستِ پرومته (پرومتِه‌ئوس Προμηθεύς) رخ می‌دهد. در گفته‌ای، وی آدمی را از گِل (رُس) و آب می‌آفریند و در گفته‌ای دیگر از گِل و آتش. به گمانِ نگارنده، زَندِ این گزارش می‌تواند چنین باشد: همۀ خوراکی‌هایِ انسان از دلِ خاک بیرون می‌آید - از جمله گوشتِ چهارپایان سودمند که خود آن‌ها نیز از خاک تغذیه می‌کنند -، در کنار این، آب نیز می‌نوشد. با آمیزش این دو، گِل به دست می‌آید. گمان می‌رود که آتش به «غرایز نفسانی» انسان اشاره کند که سوزاننده هستند؛ همچون قوۀ شهویه و جز آن.

 

اسطورۀ سومِری، اِنکی را آفرینندۀ انسان از گِل (رُس) و خون، و اسطورۀ مصری از گِل رُس به دستِ خْنوم و دیگر اسطوره‌ها از چنین کیفیتی آگاهی می‌دهند.

 

اسطوره‌های کهن ایران، از دورۀ گیومَرت (= کیومرث) سخن می‌گویند. این نام در اوستایی گَیَه‌مَرِتَن «جانِ میرا» باشد که به دورۀ پیدایی انسان بر روی زمین اشاره می‌کند.

۰۶/۱۰/۱۴۰۱

Etymology of the name šarazana (The Kassite personal name)

The Kassites were of Iranian descent, yet some scholars mistakenly considered them non-Iranian. The name šarazana is derived from shara cognate with the Proto-Indo-Aryan sare Lord, Ruler, and zana, which in Avestan meaning race, lineage, descent. Furthermore, the Avestan zan to be born, to generate, a term still used in Persian today, as human generations are born from women. Compare it with Sanskrit jan to give birth, connects with Baluchi jan woman in, Hindi jana to give birth, ancient Greek genos to give birth, ancient Persian dana to give birth, Laki and Kurdish zhan woman. Additionally, Elamite zana woman derives from the same root. Thus, šara-zana means of noble descent or whose descent is nobilty, nobleman.

۱۵/۰۹/۱۴۰۱

دیدن زرتشت اَهورَه‌مَزدا را

یَسْنَه ۴۳، بند ۵ (برگردانِ جلیل دوست‌خواه):

«ای مَزدا اَهورَه! تُرا پاک شناختم؛ آن‌گاه که در سرآغازِ آفرینشِ زندگی دیدمت ]و دریافتم[ که چگونه تا پایانِ گردشِ آفرینش، کردارها و گفتارها را با هنرِ خویش، مُزد برنهاده‌ای: پاداش نیک برای نیکان و ]سزایِ[ بَد برای بَدان».

در یَسْنَه ۴۵، بند ۸ کیفیت این دیدن را می‌خوانیم:

«با ستایش‌ها و نیایش‌های خویش بدو روی می‌آورم و با چشمِ دل او را می‌بینم. مَزدا اَهورَه را در پرتوی اَشَه و با اندیشه و گفتار و کردار نیک می‌شناسم و نیایش‌های خود را در گَرزمانِ او فرو می‌نهم».

 

بر این پایه، زَرتُشت با «چشمِ دل» مَزدا اَهورَه را دیده است.