زیرنویس پارسی اهریمن مقیم: جزیرۀ مرگ (۲۰۲۳)
هماهنگ با نسخههای WebRip - WebDl
زیرنویس از میثم ططری
زیرنویس پارسی اهریمن مقیم: جزیرۀ مرگ (۲۰۲۳)
هماهنگ با نسخههای WebRip - WebDl
زیرنویس از میثم ططری
زیرنویس پارسی فیلم استخراج ۲ (۲۰۲۳)
هماهنگ با نسخههای WebRip - WebDl
زیرنویس از میثم ططری
زیرنویس پارسی فیلم سیسو (۲۰۲۲)
هماهنگ با نسخههای WebRip - WebDl
زیرنویس از میثم ططری
زیرنویس پارسی فیلم جان ویک: بخش چهارم (۲۰۲۳)
هماهنگ با نسخههای WebRip - WebDl
زیرنویس از میثم ططری
در کتاب دانیال (باب یکم، بندهای یک تا هفت)، به یورشِ نَبوکَدنَصَّر
به اورشَلیم و چپاول آنجا اشاره میشود. به فرمانِ این شاه، چهار تن از والاتباران
یهودی را از میان اسیران برگرفتند که به آنها زبان و دانشِ بابِلی بیاموزند تا به
خدمت دربار گماشته شوند. در میان این چهار بَندی، به فردی به نام میشائیل(۱) برمیخوریم که وزیرِ نَبوکَدنَصَّر نام میشَک(۲) را به او داد. این نام آمیختهای است از پسوند ایرانی -کَه و واژۀ اوستایی
*مَیشَه(۳)، پارسی کهن مَیشَه(۴)، هندی کهن مِسَه(۵)، پَشتو مِژ و مَژ(۶)، پارسی میانه و فارسی نو میش(۷). از این رو، این نام میتواند به چَم «دارندۀ میش(ها)» باشد. در گِلنبشتههای تخت جمشید چند نام با میش و قوچ آمیخته شدهاند.
جِنسِن این نام را برگرفته ایزد میثْرَه (= سَنسکریت میتْرَه) میدانست که از دیدِ هجایی توجیهپذیر نمینماید.
دیگر ریشهیابیهایی که برای این نام به دست دادهاند، خِرَدپذیر نیست.
اَردَبوریوس(۱) نام سه تن از فرماندهان بیزانسی از تبار مردم آلان (= گروهی از ایرانیتباران) به گزارشِ مارسِلینوس کُمِس: برگرفته از پارسی کهن *اَرتَه(۲) «راستی، درستی، سامان گیتی» برابر با پارسی میانه اَرد(۳) از بُنِ اوستایی اَشَه(۴) و اوستایی *بَیوَرِه(۵) «ده هزار» و پسینتر به پارسی میانه بیوَر. بر این پایه، اَردَبور(۶) یا اَردَبوریوس که با پسوند لاتین –us همراه شده است، در ریختِ *اَرتَهبَیوَرِه(۷) به معنی «آنکه اَرتَهاش فراوان است» میباشد.
Aρδαβούριος = Ardaburius. (2) *arta. (3) ard. (4) *aša. (5) *baēvare. (6) ardabur. (7) *arta-baēvare.
واژۀ لَکی سو(۱) «بامداد»:
چنین نمینماید که این واژه دگرگونیافتۀ واژۀ عربی صبح باشد که در اینجا "ب" به "و" در آمده است، چنانکه گاهی در زبانهای ایرانی چنین دگردیسیای رخ میدهد. این واژه باید یادگاری از ایرانی کهن *سوری(۲) «بامداد، نیرومند» بوده باشد. سنجیده شود با فارسی سو(۳) «پرتو، روشنایی».
پیشتر که در جُستاری غیررسمی به نقد داستان اِستِر پرداختم و به ریشهیابی نامِ چند تن از افرادِ آن نیز اشاره کرده بودم. در زمان بازخوانیِ گِلنبشتههای تختِ جمشید که در دورۀ داریوش یکم هخامنشی ثبت شدهاند و به امور مالیاتی و پرداختِ دستمزدِ کارگران میپردازد، به نام ایرانی کهن هَمَهدَدَه(۱)]۱[ (= با نگارشِ ایلامی) برخوردم که من را به یادِ نامِ پدرِ هامان، یعنی هَمَداثَه(۲) انداخت. در آن جُستار، ریشۀ این نام را از اوستایی هَمَهداتَه(۳) «همزاد» پنداشتهام که باید آن را به اَمَهداتَه(۴) به معنی «نیرومندزاده» ویرایش کنم. در نگارشِ ایلامیِ نامهای ایرانی کهن، گاهی "اَ" به "هـ" در میآید و همین دگرگونی را در نگارشِ عِبری نام پدرِ هامان میبینیم. در ترجمۀ یونانی عهد عتیق، این نام به ریختِ اَمَداتِس(۵) نوشته شده است. چنانکه برخی از پژوهشگران پنداشتهاند، این نام پیوندی با برگردانهای «ماه» یا «نوشیدنی هوم» یا «آنکه قانون را بر هم میزند» ندارد.
[1] PF 1459; OnP 8.45.
Ha-ma-da-da = Hamadada; (2) Hammedatha; (3) *hama-dāta; (4) *ama-dāta; (5) ᾿Αμαδαθοῦ = Amadathes.
در گِلنبشتهای از سدۀ ۱۵ پیش از میلاد، میان ایدریمی(۱) پادشاه آلالاخ (= شمال سوریه) و پیلیَه(۲) پادشاه کیزّووَتْنَه(۳) (= در آناتولی) پیماننامهای مبنی بر بازگرداندنِ بردگانِ فراری انجام پذیرفت. در این پیماننامه، چند بار از واژۀ مِشْتَهنو(۴) به کار رفته است که اشاره به «پاداش» در ازای دستگیری گریختگان دارد. جناب دُنالد وایزمَن برای این واژه ریشۀ اَکَّدی شَنو(۵) «بها، مقدار» را میپنداشت؛ اما مایرهوفِر این را نپذیرفته و رد کرده است.
برگرفته از هندیوآریایی کهن *میدَه(۶) «جایزه، پاداش» و دگرگونی پسین آن به اوستایی مِژْدَه(۷)، هندی کهن مییِهدَه (۸) و میْدَه(۹)، سُغْدی مِژد(۱۰)، پهلوی، کُردی و لَکی مِزد(۱۱)، پازَند مَزد(۱۲)، فارسی مُزد(۱۳) و مُژده(۱۴) «پاداش در ازای خبر خوش»، اُسِتی میزد(۱۵)، یونانی میستوس(۱۶). سنجیده شود با پیشژرمنی *میزدو(۱۷)، ساکسونی کهن میدَه(۱۸)، صربی-کرواتی مَزدَه(۱۹)، گوتیک میزدو(۲۰)، آلمانی کهن بالا مْیَتَه(۲۱) و جز اینها.
پسوند -نو در متنهای اَکَّدیِ پهنههای هوری، بیشتر ساختهشده از پسوندِ -نی در زبان هوری است. مِشْتَهنو در این پیماننامه به گونۀ مِشْتَهنی(۲۲) و مِشْتَهنَه(۲۳) نیز مستند است.
و نیز بنگرید به جُستارِ استاد دانشمند، زندهیاد مانفرِد مایرهوفِر:
Mayrhofer 1965, "Ein arisch-ḫurritischer Rechtsausdruck in Alalaḫ?", Orientalia 34: 336-37.
Idrimi; (2) Pillia; (3) Kizzuwatna; (4) mištannu; (5) šanu; (6) *mīḍhá; (7) *mižda; (8) miyḗdha; (9) mēdha; (10) mižd; (11) mizd; (12) mazd; (13) mozd; (14) možde; (15) myzd; (16) μισθóς; (17) *mizdō; (18) mēda; (19) mázda; (20) mizdo; (21) miata; (22) mištanni; (23) mištanna
یاقوت حموی از شِیرَوان(۱) در بُخارا نام میبرد]۱[ که خود در زمان هخامنشیان از پهنههای سُغْد به شمار میرفت.
واژۀ سُغدی شیر(۲) به معنی «خوب، نیک» برخاسته از اوستایی سْریرَه(۳) «خوب، زیبا» برابر با سْری(۴) در سَنْسْکریت است. پارۀ دوم با خُتَنی-سَکایی وانَه(۵) «جا، مکان»، ارمنی وان(۶) «سکونتگاه، خانه، شهرک» برخاسته از ایرانی کهن وَهَنَه(۷) برابر با سَنْسْکریت وَسَنَه(۸) و پارسی کهن آوَهَنَه(۹) «سکونتگاه، خانه، دژ»، همپوشی دارد. واژۀ گُرجی کهن وَنی(۱۰) «خانه، سکونتگاه» از همین ریشه است. از این رو، شِیرَوان به معنی «دارای سکونتگاههای خوب» است. شیروان(۱۱) در خراسان و روستایی با همین نام در بروجردِ لرستان و شروان(۱۲) در جمهوری آذربایجان به همین معنی هستند. پارۀ دوم، یعنی وان، در نام نَخچوان(۱۳) دیگر شهر آذربایجان، ایرَوان(۱۴) در ارمنستان و جز اینها دیده میشود. شیر در شیرفهم «خوبفهم، خوب متوجه شدن» نیز میتواند در پیوند با همین واژۀ سُغْدی باشد که با خُتَنی-سکایی سَّرَه(۱۵) «خوب»، فارسی سَرَه(۱۶) و بلوچی شَرّ(۱۷) همپوشی دارد.
Sheiravan; (2) šir (šyr-); (3) srira; (4) śrī; (5) vāna; (6) vān; (7) *vahana; (8) *vasana; (9) *āvahana; (10) vani; (11) Shirvan (12) Şirvan; (13) Naxçıvan; (14) iravan, Yerevan; (15) śśära; (16) sara; (17) šarr
]۱ [معجمالبلدان، ۳/۳۸۲، بیروت، چاپ دوم: ۱۹۹۵ م.