۰۸/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: معنی نام ایرانی مصر و پیوندش با نام آمودریا

نام سرزمین مصر، در پارسی باستان مودرایَه و موذرَیَه بود که نام مصر شمالی و صحرای سینا به شمار می‌آمد. شایمند است که از نام قوم ایرانی آمو در مصر به این سرزمین داده شده و با نام آمودریا یکسان است که آمیخته‌ای از آمو به چِم «نامیرا، نامُردنی، بی‌مرگ، جاودان» و درایَه در ریخت درَیَه پارسی باستان و زرَیَه زبان اوستایی به چم «دریا، رود»، جْرَیَس =)پهناور، پهین، پخیج، گسترده) پیشا-هندوایرانی می‌باشد. روی هم رفته، به چم «دریا/رود جاودان» (= رود نیل) است 

در زبان اَکَّدی می‌صیر، بوده است. در اسناد کهن آشوری به موسری نیز برمی‌خوریم [۱]. نام توراتی این سرزمین، مِصرایم/میزرایم [Genesis 10:6] نیز تحت‌تاثیر زبان‌های خویشاوندِ خود است. نام سامی دیگر این سرزمین، موسیریَه می‌باشد. این نام‌ها همگی برگرفته از همان موذرَیَه است، زیرا در زبان‌های سامی δگونه‌ای ذ) وجود ندارد، از این رو، آن را «س» نویسند. برخی از پژوهش‌گران کوشیده‌اند ریشه‌ای در معنی «تل، پشته، دژ» برای آن برشمرند که چندان معقول و خِرَدپذیر نیست و ریشه‌ای جز رود جاودان (نیل) نمی‌تواند داشته باشد. چه این‌که در دوره‌های پسین مِصْر در زبان عربی مفهوم «شهر، مرز» را به خود گرفت.

.مصریان کهن به سرزمین خود کیمْت می‌گفتند

نام کهن جیحون، یعنی آمودریا =) رود آمو (جاودان) نیز به همین چمار است، و با توجه به دگرگونیِ میان «ر»=«ل»، شهر آمُل نیز به چم شهر «جاودان» می‌باشد که باید یادگاری از قوم ایرانی اَمَردها =) جاودانان) در سمت شمال ایران بوده باشد که با نام امشاسپند اَمِرِتات =) اَمُرداد: جاودانگی) هم‌چمار باشد. بسنجید با نام قوم کهن آمور و آمورو.



  1.  Ancient Records of Assyria and Babylonia:I,47,83-84. Chicago: 1926/1927

۰۷/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: معنی نام روستای اوزان

روستای اوزان در شهرستان خداآفرین از استان آذربایجان شرقیست.

این نام برگرفته از آو به چم «آب» (بسنجید با آو Aw در لَکی و کُردی، اُو ow در مازندرانی و خوری و لُری خرم‌آباد و لُری بختیاری و بردسیری و زرقانی، اُ o در گویش‌های پیرامون کاشان، یو yow در جیرفت و کهنوج، آو در تالشی و گویش فراموش‌شده‌ی گرگانی، و جز این‌ها، اَوَ در سَنسکریت)، و «زان» پسوند مکان با حرف اضافۀ «ز». روی هم رفته، به چم «جایگاۀ آب» می‌باشد. این روستا بر کنارِ رودخانه‌ی ارس جای دارد.


روستای اوزان در زنجان (= محل سلاح‌سازی) که در کنارِ رودخانه‌ای جای دارد، به همین چمار می‌باشد. و نیز، روستای اوزان در شهرستان شاهین‌دژ در استان آذربایجان غربی که به آبشارِ پُرآبی ناموَر است و میزان بارش بارانِ آن مناسب می‌باشد.


گفتنی آن‌که «او» در زبان پارسی کهن و «هو» در زبان اوستایی و پهلوی (دورۀ اشکانیان و ساسانیان) به چم «خوب» بوده است که با توجه به سرسبزی و خُرمی روستاهای اوزان، می‌توان آن را به «محل خوب و خوش» نیز برگرداند.  

۰۶/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: ریشه‌یابی و معنی کوه قفقاز

پلینی مَهتر Pliny the Elder آن را برگرفته از واژۀ کروکاسیس Croucasis در زبان سکاهای ایرانی به چم «پوشیده از برف، سپیدِ برفی» گزارش کرده است [۱]. این نام باید یونانی‌شده‌ی واژۀ سکایی خرُهوکاسی Xrohukasi بوده باشد که آن را به چم «درخشان همچون برف» گرفته‌اند. بخشِ نخستِ آن با واژۀ هندواروپایی کْرو و کریوس =)  یخ) در یونانی هم‌دیسی دارد. چه واژۀ کاس در سَنسکریت و اوستایی به چم «درخشان» نیز می باشد، بخش دومِ آن باید نام قوم کاسی باشد. از این رو، باید «کوه‌یخ کاسی» برگرداند.

با توجه به دگردیسی میان «ک» به «ق» در زبان‌های ایرانی (مانندِ کَند به قند و جز این‌ها)، نام کوه و منطقه‌ی قفقاز برگرفته از کوف‌کاس و سپس کوه‌کاس یعنی «کوۀ کاسی‌ها» (تیره‌ای کهن از زاگرس‌نشینان ایرانی) می‌باشد. کوف زبان پارسی میانه برگرفته از کَئوفَه =) کوه، کوهانِ شتر) در زبان پارسی کهن و زبان اوستایی‌ست که هم‌چنین ریشه‌ی نام کوفه =)  شهر بلند) در عراق می‌باشد. واژگان کوفُس  κυφός و کوفو κύ̄φω به چم «تپه، قوز، کوژ، گوژ (برآمدگیِ پشت)» در زبان یونانی کهن با این واژگانِ ایرانی خویشاوندی دارد. در زبان لیتوانیایی کَئوکَس به چم «پشته، کوه‌چه، کوهه، توده، تل» (= Hillock) تحتِ تاثیرِ نام ایرانی قفقاز، و کوپرَه به چم «کُپه، تل، پشته، کوهانِ شتر، قوز: کوز» نیز برگرفته از این واژه‌ها می‌نماید

نامِ نیای اسطوره‌ایِ مردمان قفقازنشین ناخ (وایناخ)، کاوکاس نیز ریشه در همین واژه دارد. بسنجید با نام کاوکاسُس، نیای پنداشته‌شده‌ی چِچن‌ها و اینگوش‌ها.

 


  1. Natural History, VI:XIX 


۰۴/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: ریشه‌شناسی و معنی احتمالیِ آتُن

آیین آتُن (یا آتِن) خدای خورشیدِ مصریان، نخستین بار از سوی آمِنوفیس چهارم (سده چهاردهم ق.م) از دودمان هجدهم مصر، به عنوان دین یکتاپرستی خورشید در مصر گسترش یافت و آثار خدای پیشین، یعنی آمون را از میان می بُرد. از این رو، نامِ خود را از آمِنوفیس به چم «آمون خرسند است»، به اِخن‌آتُن (نیز آخن‌آتُن) به چم «پسندافتادۀ آتُن» تغییر داد.

شوتَرنَه شاه آریایی میتانی، برای پیوند سیاسی-اقتصادی و صلح هر چه استوارتر با مصر، دخترِ خود، گیلوخِپه را به همسری آمنهوتپ سوم پدر آمنوفیس (اِخن‌آتُن) در آورد، که همسر جنبی او شد. پس از شوترنه، پسرِ وی، توش‌رته نیز چنین می کند و دخترِ خود، تَتوخِپه (نیز تَدوخپه) را در سال های پایانی زندگانی و فرمانرواییِ آمنهوتپ سوم به همسری وی در می آورد. همسرِ جنبیِ اِخن‌آتُن، کیَه kiya نیز باید یک آریایی بوده باشد، زیرا نامش ریشۀ هندوایرانی دارد. چنان که نامش با واژۀ اوستایی-پهلوی کَی (=شاه) و کَه (= شاه، شاه‌زاده) در سَنسکریت همخوانی دارد و باید در معنی «شاهدخت» یا «شهبانو» درک کرد. کَی نامِ یک وزیر مصری نیز بود که تندیسش در سَقّارَه یافت شد، و نیز نام پدرِ توت‌هوتِپ Djehutihotep کاهن بزرگ مصر در ۳۹۰۰ سال پیش نیز کَی بود که همگی برگرفته از این ریشه هندوآریاییست.

نام تتوخِپه و تتوهِپَه باید در ریخت تنو+خپه (= دارندۀ تنی مانند خپه) بازسازی کرد. خپه یا هپه خدای خورشید در نزدِ هیتی های هندواروپایی بود که با دگرگونی «و» به «پ» در هندوآریایی (مانند اَسوَه به اَسپَه (اسب)، برگرفته از واژه اوستایی هْوَه و سْوَه سَنسکریتی به چم «خورشید» است. هپه/خپه را در نام دخترِ شوترنه نیز گواه هستیم. تتوهپه در معنی مجازی «خورشیدتن، روشن‌تن، درخشان‌تن» می تواند بود. شوتَرنَه در ریخت سو+تَرنَه به چم «دارندۀ گوساله‌های خوب» و در ریخت سو+دَرنی به چم «پشتیبان خوب» می‌باشد. نام پسرِ وی، توش‌رَتَه در ریخت اوستایی توس+رَثَه به چم «دارندۀ گردونه نیرومند» است.

با توجه به رخنۀ ایرانیان و برخی از واژه‌هایشان در مصر، و دگرگونی آوایی میان «ر» به «ن»، نام آتُن یا آتِن به احتمال زیاد از نام اوستایی ایزدِ آتش، آتَر (بسنجید با آتور، آدُر، آذر) باشد که گویا مصریان آن را در معنی «دیسک خورشید» درک می‌کرده‌اند. یکتاپرستی تا پیش از آخن‌آتُن در مصر مرسوم نبود و چیز ناشناخته ای به شمار می آمد، و باید به وسیلۀ نامادری آریایی وی، گیلوخپه، به او آموخته شده باشد. 

۰۳/۰۹/۱۴۰۰

زیرنویس پارسی فیلم Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings (2021)

 زیرنویس فارسی فیلم شانگ-چی و افسانۀ ده حلقه (۲۰۲۱)

هماهنگ با نسخه‌های Web-Dl - BluRay

زیرنویس از میلاد بابانژاد و میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene:
نسخۀ Web-Dl: دریافت
نسخۀ BluRay: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles: دریافت

۲۸/۰۸/۱۴۰۰

زیرنویس پارسی فیلم No Time to Die (2021)

 زیرنویس فارسی فیلم زمانی برای مُردن نیست (۲۰۲۱)

هماهنگ با نسخه‌های Web-Dl

زیرنویس از میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene:
نسخۀ Web-Dl: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles:
نسخۀ Web-Dl: دریافت

۲۶/۰۸/۱۴۰۰

نوشته: ریشه‌یابی نام ایزدبانو دانو

 دانو در نزد ایرلندی‌ها، مادرِ توها دِ دانان =) مردم ایزدبانو دانو) می‌باشد که نژادی از خدایان هستندتوها دِ دانان باشندگانِ ایرلند پیش از ورود سلت‌ها بودند که نژادِ خود را به ایزدبانو دانو می‌رساندند. نام این ایزدبانو که در پیوند با آب‌هاست، برگرفته از نام قوم تورانی (= سکاهای ایرانی (دانو می‌باشد که در زبان اوستایی و پارسی کهن به چم «رود، رودخانه» است. روی هم رفته به چم «رودخانه‌نشین» برگردانده می‌شود. این قوم در کنار رودها می‌زیستند و در اروپا حضور پُر رنگی داشتند. در نوشتۀ ریگ ودا ـی هندوایرانیان کهن، به ایزدبانوی آب‌ها، دانو، اشاره شده است.

بخش نخستِ نامِ ایرلند نیز برگرفته از ایر و اَریَه هندوآریایی به چم «نجیب، شریف» است که روی هم رفته به چم «سرزمین نجیب‌ها» می‌باشد و با نام ایران می‌خواند. نام این سرزمین را برگرفته از ایزدبانوی ایرلندی اریو گرفته‌اند که خود ریشۀ ایرانی دارد. اریو در پیوند با خورشید است که شایمند است با کیش خورشیدپرستی میترَه (میثرَه/مهر) در نزد هندوایرانیان کهن پیوستگی داشته باشد.

۲۰/۰۸/۱۴۰۰

زیرنویس پارسی فیلم Venom Let There Be Carnage (2021)

زیرنویس فارسی فیلم ونوم: بگذار کُشتار به پا شود (۲۰۲۱)

هماهنگ با نسخه‌های HDRip & WebDl

زیرنویس از میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene:
نسخۀ HDRip: دریافت
نسخۀ Web-Dl: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles:
نسخۀ HDRip: دریافت
نسخۀ Web-Dl: دریافت

نوشته: چند قوم ایرانی در پیکره‌های اسطوره‌ای در نزد یونانیان کهن

در نبیگ «ایلیاد»، از سخنسرای بزرگِ یونان، هومِر، از قومی به نام دانائوی (داناها/داناییان) به فراوانی یاد شده است، چنان که پس از آخایی‌ها و آرگوسی‌ها، سومین جایگاه را دارد. در نبیگ دیگرِ هومِر، اُدیسه نیز چند بار از ایشان سخن به میان آمده است. پیش از هومِر (پیرامون سده هشت پیش از ترسایی)، در نامه‌های العمارنه (در سده چهارده ق.م) چند بار از این قوم یاد شده است، که نشان می‌دهد مصریان نیز با ایشان آشنا بودند. این قوم به همراه دیگر مردمان دریایی، در سده دوازدهم پیش از تاریخ ترسایی، در زمانی که رامسِس سوم فرمانروایی می‌کرد، به مصر تاختند. دیودور سیسیلی این قوم را آمده از سمت مصر گزارش کرده (کتاب یک، بند ۲۸). هرودُت نیز از قومی با همین نام یاد می‌کند که در آرگوس در یونان می‌زیستند. گزارشِ دیودور و هرودُت با اسطوره‌شناسی ایشان هم‌خوانی دارد.
این قوم، به درست، همان قوم ایرانی، یعنی دانوهای تورانی (سکایی) می‌باشد که در اوستا از آن‌ها سخن رفته است (یشت ۱۳ بندهای ۳۸-۳۷). بیش‌تر نامِ رودهای دریای سیاه، به نام همین قوم رودخانه‌نشین نام‌گذاری شده. این تاثیر، برآمده از حضور پُر رنگِ این قوم ایرانی در اروپا بوده، که کوچ آن‌ها می‌تواند هم‌زمان با دورۀ سَلم پسر فریدون در سمت باختر رخ داده باشد. ریشه‌شناسی نام تیره دانائوی را ناشناخته دانسته‌اند، اما پی نبرده‌اند که در زبان‌های هندوایرانی قابل ریشه‌یابی است: دانو در زبان اوستایی به چم «رودخانه»، در سَنسکریت به چم «چکه، چکاله، مایع»، در زبان پارسی کهن دَنو  =) رود) از ستاک دَن  =) جاری شدن) می‌باشد. بنگرید به مقالۀ من درباره همسانی زنان آمازون و زنان جنگجوی سکایی، پانویسِ برگ نخست: meisamt72.blogspot.com/2021/05/blog-post.html

نام این قوم در پیوند با دانائوس، پادشاه اسطوره‌ای آرگوس پسر شاه بِلوس از مصر می‌باشد که با نام پادشاهی سکایی با همین ریخت و نوشتار هم‌سان است.

ایلیاد، گزارشی است از نبرد میانِ هیتی‌ها در غربِ آناتولی و یونانیان که سرانجام به سرنگونی فرمانرواییِ هیتی‌ها پایان یافت. مصریان باستان نیز از این سرنگونی از سوی مردمان دریایی (= آخایی‌ها: کهن‌ترین قوم یونان) گزارش کرده‌اند. زئوس که هوادار تروآییان است، در کوهی در سمت خاور باشنده است که شاید رشته‌کوه‌های قفقاز باشد. چنین نمی‌نماید که این نبرد بر سر ربودنِ هِلِن زنِ مِنلاس بوده باشد و این رُبایش باید از طبع چامه‌سرایی هومِر باشد. و نیز، اسب چوبین که با آن یونانیان واردِ تروآ  =) هاتوشا: پایتختِ هیتی‌ها) شدند. می‌اندیشم دژکوبی بوده به شکل سر اسب که آن را بر دروازه شهر کوبیده و وارد شهر شدند.

 

آندرُمدا دخترِ کفئوس Kepheus پادشاه اتیوپیا و کاسیوپیَه Kassiopeia است. آندرُمِدا به همسری پِرسِه پسر دانائِه در آمددر این‌جا قوم‌های ایرانی را در پیکرۀ افراد اسطوره‌ای گواه هستیم، چنان که پِرسِس و پرسِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) نمادِ پارس‌ها، آندرُمدا نمادِ مادها (بسنجید بخش دوم آن را با قوم ایرانی مَذای  =) از مادها) در سمت اتیوپی و سودان)، دانائه یا همان قوم دانائوی در حماسۀ ایلیاد و اُدیسه، با قوم تورانی (سکاهایی آریایی) دانو و کاسیوپیه با قوم ایرانی کاسی. دربارۀ سرچشمۀ کاسیوپیه گفته‌های دگرسان هست، اما بیش‌تر او را از خانوادۀ آگِنور از مردم سوریه می‌دانند. کاشی‌های ایرانی در سوریه و فلسطین نیز حضور داشتند. نام این دو سرزمین نیز برجای‌مانده از زبان مردم آریایی‌ای‌ست که در آن سمت و سو می‌زیستند، چنان‌که سوریه (= سرزمین خورشید) از نام خدای خورشید ودایی، شوریَه، و فلسطین از نام تیره‌ی آریایی پِرِست (پِلِست: تبردارها) گرفته شده است. کِفِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) با قوم ایرانی کِفِن هم‌خوانی دارد. هرودُت از همسانی قوم‌های پارس و کِفِن آگاهی داشت (کتاب هفت، بند ۶۱)، از این روست که یونانیان، پارس‌ها را در آغاز کِفِنی می‌خواندند. همو گوید که نیای پارس‌ها، پرسِه(ئوس) است (۷:۶۱). زوج پِرسِه و آندرُمِدا، و مادرِ وی یعنی کاسیوپیه (کاسی‌اُپیه)، به درست، نسبتِ خویشی پارس و ماد و کاسی را می‌رساند. سنجیده شود پِرسِه با پارس از ریشه پَرَس (= تبردار). اگر اُپیَه را برگرفته از واژه‌ی اُپس در زبان یونانی کهن به چم «چهره، چشم» بگیریم، چنان که در نام سیکلوپس (سیکل‌اُپس: دارندۀ چشم گِرد، گِردچشم) یعنی همان غول‌های تک‌چشم می‌بینیم، نام کاسیوپیَه به چم «دارندۀ چهره‌ی کاسی» می‌شود. کاس خود یک واژه‌ی هندوآریایی کهن به چم «درخشان» می‌باشد و نام این تیره‌ی آریایی نیز برگرفته از همین ریشه و در پیوند با کاسه، آب‌جو و درخشان می‌باشد.

خشایارشا  =)خشی+اَرشَه: شاه مردان) نیز از خویشاوندی پارس‌ها با یونانیان آگاهی داشت و پارس‌ها را از نوادگان پِرسِس فرزندِ پِرسِه و آندرُمِدا می‌دانست. وی در زمانِ نبرد یونان و ایران، خویشاوندی ایرانیان را با آرگوسی‌های یونانی یادآور شد که خود او نیز از نوادگانِ دانائِه است و نمی‌خواهد با آن‌ها بجنگد (هرودُت، کتاب ۷ بند ۱۵۰). دانائِه دخترِ پادشاه آرگوس و مادرِ پرسه بود. خویشاوندیِ ایرانیان و یونانیان از راه زبان‌شناسی و گواه‌های فراوان تاریخی نیز اثبات‌شدنی است.

نامِ قوم ماد را در پیکرۀ اسطوره‌ای مِدِئا (مِدِه‌آ) از کُلخیس (= ارمنستان امروزی) گواه هستیم که به جیسون (یا یاسون) در رسیدن به پشم زرین (= شاید ابریشم) یاری رساند. مِدِئا یک زن جادوگر بود که یادآور یکی از طایفه‌های ماد، مُغ‌ها می‌باشد که اخترشناس بودند و آن‌ها را جادوگر می‌دانستند که گویا برای کیمیاگری برخی از ایشان بوده است. از برای همین است که نام مُغ (مَگوش در پارسی کهن) به ریخت مَگوس magus در زبان یونانی کهن و مَجیک magic در اندریافتِ «جادو» وارد انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی شد. پسرِ مِدِئا، مِدوس نیز پیکرۀ اسطوره‌ای این قوم ایرانی است.

۱۵/۰۸/۱۴۰۰

نوشته: نام رودخانه‌ها در پیوند با نام قوم آریایی کاسّی‌ها

از دیگر رودخانه‌ها که با نام کاسی‌ها (کشّوها، کاشی‌ها) می‌تواند در پیوند باشد: کشارود در شهرستان رودبار (= محل پُر رود)، کُشکَوَر در شهرستان ساوه (= محل سود)، کِشیک در شهرستان چابهار (= چهار بهار)، کِشین در شهرستان همدان (= محل گردهمایی «مُغ ها؟»).

واژۀ اَکَّدی کَشّو به چم «سیلاب» نیز برگرفته از نام قوم زاگرس‌نشین کاسّی‌ها است. سیلاب‌های توفنده و سنگین .از سمتِ کوه‌های زاگرس به میان‌رودان (بین النهرین) جاری می‌شد