زیرنویس فارسی فیلم شانگ-چی و افسانۀ ده حلقه (۲۰۲۱)
هماهنگ با نسخههای Web-Dl - BluRay
زیرنویس از میلاد بابانژاد و میثم ططری
زیرنویس فارسی فیلم شانگ-چی و افسانۀ ده حلقه (۲۰۲۱)
هماهنگ با نسخههای Web-Dl - BluRay
زیرنویس از میلاد بابانژاد و میثم ططری
زیرنویس فارسی فیلم زمانی برای مُردن نیست (۲۰۲۱)
هماهنگ با نسخههای Web-Dl
زیرنویس از میثم ططری
دانو در نزد ایرلندیها، مادرِ توها دِ دانان =) مردم ایزدبانو دانو) میباشد که نژادی از خدایان هستند. توها دِ دانان باشندگانِ ایرلند پیش از ورود سلتها بودند که نژادِ خود را به ایزدبانو دانو میرساندند. نام این ایزدبانو که در پیوند با آبهاست، برگرفته از نام قوم تورانی (= سکاهای ایرانی (دانو میباشد که در زبان اوستایی و پارسی کهن به چم «رود، رودخانه» است. روی هم رفته به چم «رودخانهنشین» برگردانده میشود. این قوم در کنار رودها میزیستند و در اروپا حضور پُر رنگی داشتند. در نوشتۀ ریگ ودا ـی هندوایرانیان کهن، به ایزدبانوی آبها، دانو، اشاره شده است.
بخش
نخستِ نامِ ایرلند نیز برگرفته از ایر و اَریَه هندوآریایی
به چم «نجیب، شریف» است که روی هم رفته به چم «سرزمین نجیبها» میباشد و با نام ایران
میخواند. نام این سرزمین را برگرفته از ایزدبانوی ایرلندی اریو گرفتهاند
که خود ریشۀ ایرانی دارد. اریو در پیوند با خورشید است که شایمند است با
کیش خورشیدپرستی میترَه (میثرَه/مهر) در نزد هندوایرانیان کهن پیوستگی
داشته باشد.
زیرنویس فارسی فیلم ونوم: بگذار کُشتار به پا شود (۲۰۲۱)
هماهنگ با نسخههای HDRip & WebDl
زیرنویس از میثم ططری
در نبیگ «ایلیاد»، از سخنسرای بزرگِ یونان،
هومِر، از قومی به نام دانائوی (داناها/داناییان) به فراوانی یاد
شده است، چنان که پس از آخاییها و آرگوسیها، سومین جایگاه را دارد. در نبیگ
دیگرِ هومِر، اُدیسه نیز چند بار از ایشان سخن به میان آمده است. پیش از هومِر
(پیرامون سده هشت پیش از ترسایی)، در نامههای العمارنه (در سده چهارده ق.م) چند
بار از این قوم یاد شده است، که نشان میدهد مصریان نیز با ایشان آشنا بودند. این
قوم به همراه دیگر مردمان دریایی، در سده دوازدهم پیش از تاریخ ترسایی، در زمانی
که رامسِس سوم فرمانروایی میکرد، به مصر تاختند. دیودور سیسیلی
این قوم را آمده از سمت مصر گزارش کرده (کتاب یک، بند ۲۸). هرودُت نیز از قومی با
همین نام یاد میکند که در آرگوس در یونان میزیستند. گزارشِ دیودور و هرودُت با
اسطورهشناسی ایشان همخوانی دارد.
این قوم، به درست، همان
قوم ایرانی، یعنی دانوهای تورانی (سکایی) میباشد که در اوستا از آنها سخن رفته است (یشت ۱۳ بندهای ۳۸-۳۷).
بیشتر نامِ رودهای دریای سیاه، به نام همین قوم رودخانهنشین نامگذاری شده. این
تاثیر، برآمده از حضور پُر رنگِ این قوم ایرانی در اروپا بوده، که کوچ آنها میتواند
همزمان با دورۀ سَلم پسر فریدون در سمت باختر
رخ داده باشد. ریشهشناسی نام تیره دانائوی را ناشناخته دانستهاند،
اما پی نبردهاند که در زبانهای هندوایرانی قابل ریشهیابی است: دانو در
زبان اوستایی به چم «رودخانه»، در سَنسکریت به چم «چکه، چکاله، مایع»، در زبان
پارسی کهن دَنو =) رود) از ستاک دَن =) جاری شدن) میباشد. بنگرید به مقالۀ من درباره
همسانی زنان آمازون و زنان جنگجوی سکایی، پانویسِ برگ نخست: meisamt72.blogspot.com/2021/05/blog-post.html
نام این قوم در پیوند با دانائوس،
پادشاه اسطورهای آرگوس پسر شاه بِلوس از مصر میباشد که با نام پادشاهی سکایی با همین ریخت و نوشتار همسان است.
ایلیاد، گزارشی است از نبرد میانِ هیتیها در غربِ آناتولی و یونانیان که سرانجام به سرنگونی
فرمانرواییِ هیتیها پایان یافت. مصریان باستان نیز از این سرنگونی از سوی مردمان دریایی (= آخاییها:
کهنترین قوم یونان) گزارش کردهاند. زئوس که هوادار تروآییان است، در کوهی در سمت
خاور باشنده است که شاید رشتهکوههای قفقاز باشد. چنین نمینماید که این نبرد بر
سر ربودنِ هِلِن زنِ مِنلاس بوده باشد و این رُبایش باید از طبع چامهسرایی هومِر
باشد. و نیز، اسب چوبین که با آن یونانیان واردِ تروآ =) هاتوشا: پایتختِ هیتیها) شدند. میاندیشم
دژکوبی بوده به شکل سر اسب که آن را بر دروازه شهر کوبیده و وارد شهر شدند.
آندرُمدا دخترِ کفئوس Kepheus پادشاه اتیوپیا و کاسیوپیَه Kassiopeia است. آندرُمِدا به همسری پِرسِه پسر دانائِه در آمد. در اینجا قومهای ایرانی را در پیکرۀ افراد اسطورهای گواه هستیم، چنان که پِرسِس و پرسِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) نمادِ پارسها، آندرُمدا نمادِ مادها (بسنجید بخش دوم آن را با قوم ایرانی مَذای =) از مادها) در سمت اتیوپی و سودان)، دانائه یا همان قوم دانائوی در حماسۀ ایلیاد و اُدیسه، با قوم تورانی (سکاهایی آریایی) دانو و کاسیوپیه با قوم ایرانی کاسی. دربارۀ سرچشمۀ کاسیوپیه گفتههای دگرسان هست، اما بیشتر او را از خانوادۀ آگِنور از مردم سوریه میدانند. کاشیهای ایرانی در سوریه و فلسطین نیز حضور داشتند. نام این دو سرزمین نیز برجایمانده از زبان مردم آریاییایست که در آن سمت و سو میزیستند، چنانکه سوریه (= سرزمین خورشید) از نام خدای خورشید ودایی، شوریَه، و فلسطین از نام تیرهی آریایی پِرِست (پِلِست: تبردارها) گرفته شده است. کِفِه (با پسوند اسمی ئوس در لاتین) با قوم ایرانی کِفِن همخوانی دارد. هرودُت از همسانی قومهای پارس و کِفِن آگاهی داشت (کتاب هفت، بند ۶۱)، از این روست که یونانیان، پارسها را در آغاز کِفِنی میخواندند. همو گوید که نیای پارسها، پرسِه(ئوس) است (۷:۶۱). زوج پِرسِه و آندرُمِدا، و مادرِ وی یعنی کاسیوپیه (کاسیاُپیه)، به درست، نسبتِ خویشی پارس و ماد و کاسی را میرساند. سنجیده شود پِرسِه با پارس از ریشه پَرَس (= تبردار). اگر اُپیَه را برگرفته از واژهی اُپس در زبان یونانی کهن به چم «چهره، چشم» بگیریم، چنان که در نام سیکلوپس (سیکلاُپس: دارندۀ چشم گِرد، گِردچشم) یعنی همان غولهای تکچشم میبینیم، نام کاسیوپیَه به چم «دارندۀ چهرهی کاسی» میشود. کاس خود یک واژهی هندوآریایی کهن به چم «درخشان» میباشد و نام این تیرهی آریایی نیز برگرفته از همین ریشه و در پیوند با کاسه، آبجو و درخشان میباشد.
خشایارشا =)خشی+اَرشَه: شاه مردان) نیز از خویشاوندی پارسها
با یونانیان آگاهی داشت و پارسها را از نوادگان پِرسِس فرزندِ پِرسِه و آندرُمِدا
میدانست. وی در زمانِ نبرد یونان و ایران، خویشاوندی ایرانیان را با آرگوسیهای
یونانی یادآور شد که خود او نیز از نوادگانِ دانائِه است و نمیخواهد با آنها
بجنگد (هرودُت، کتاب ۷ بند ۱۵۰). دانائِه دخترِ پادشاه آرگوس و مادرِ پرسه بود.
خویشاوندیِ ایرانیان و یونانیان از راه زبانشناسی و گواههای فراوان تاریخی نیز
اثباتشدنی است.
نامِ قوم ماد را در پیکرۀ
اسطورهای مِدِئا (مِدِهآ) از کُلخیس (=
ارمنستان امروزی) گواه هستیم که به جیسون (یا یاسون)
در رسیدن به پشم زرین (= شاید ابریشم) یاری رساند. مِدِئا یک زن
جادوگر بود که یادآور یکی از طایفههای ماد، مُغها میباشد که اخترشناس بودند و آنها
را جادوگر میدانستند که گویا برای کیمیاگری برخی از ایشان بوده است. از برای همین
است که نام مُغ (مَگوش در پارسی کهن) به ریخت مَگوس magus در زبان یونانی کهن
و مَجیک magic در اندریافتِ «جادو» وارد انگلیسی و
دیگر زبانهای اروپایی شد. پسرِ مِدِئا، مِدوس نیز
پیکرۀ اسطورهای این قوم ایرانی است.
از دیگر رودخانهها که با نام کاسیها (کشّوها، کاشیها) میتواند در پیوند باشد: کشارود در شهرستان رودبار (= محل پُر رود)، کُشکَوَر در شهرستان ساوه (= محل سود)، کِشیک در شهرستان چابهار (= چهار بهار)، کِشین در شهرستان همدان (= محل گردهمایی «مُغ ها؟»).
واژۀ اَکَّدی کَشّو به چم «سیلاب» نیز برگرفته از نام قوم زاگرسنشین کاسّیها است. سیلابهای توفنده و سنگین .از سمتِ کوههای زاگرس به میانرودان (بین النهرین) جاری میشد
نام
دیاکو برگرفته از واژۀ زبان پارسی باستان و اوستای گاهانی و اوستای متاخر دَهیو «بخش، استان، سرزمین» است که با پسوند کَه
همراه شده است. در زبان مادها نیز میتوانسته به همین ریخت بوده باشد. من
این نام را «استاندار» برگردان میدهم که با استانداری وی از سوی مردم برپایۀ
گزارشِ هرودُت نیز میخواند .(I:97-98) اما
کتزیاس وی را با نام اَربَسِس یا اَربَکِس یاد کرده است [۱] که آشکارا با واژۀ
ایرانی اَرپَه به همراه پسوند کَه همدیسی دارد که
روی هم رفته به «جوان» درک شود. ارپَه نام مردمی ایرانی در
سمت قفقاز نیز بود. دگردیسی «پ» به «ب» در دورۀ هخامنشیان آغاز شده بود، و ریختهایی
چون ارتَپانوس =)
اَرتَه+پان: نگهبان
اَرتَه) به اَرتَبانوس (اَرتَه+بان)، بَگَپاتِس (= بَگَ+پاتَ:
محافظت شده از سوی خدا) به بَگَباتیس (بَگَ+بات) و جز اینها دال بر آن است.
میتوان
اَربَکِس را با واژۀ هندی و ایرانی (سَنسکریت) اَربْهَکَه به معنی «جوان»
نیز سنجید. موسی
خورنی، تاریخ نویس ارمنی [۲] و اوسبیوس [۳[، از اَربَکِس با
نام وَرباک یاد میکنند که این نام وارونۀ اَربَکِس، با وَر+بَگَه» سرورِ
دژ» همخوانی میتواند داشته باشد که با دژ هفت دیواریِ اَربَکِس (دیاکو)
میخواند.
فردی مادی به نام اَربَکو رئیسِ قبیلۀ منطقۀ اَرنَسیَه در سال ۷۱۳ پیش از میلاد به سارگُن دوم شاه آشّور باج میپرداخت. نامِ شهربانی مادی و یکی از سپهسالارانِ اردشیر دوم در نبردِ کوناکسا نیز چنین بود [۴]
[1]
Ctesias' 'History of Persia': Tales of the Orient/88, James Robson, Lloyd
Llewellyn-Jones, Routledge: 2010
[2] History
of Armenia/110, Movses Khorenatsi, English translation R. W.
Thomson, Harvard: 1978
[3] Eusebius'
Chronicle/[18] Kings of the Assyrians, Translated by Robert
Bedrosian, New Jersey: 2008
[4] Xenophon,
Anabasis 1.7.11, 7.8.25
زیرنویس فارسی فیلم من سارتانا هستم، فرشتهی مرگت (۱۹۶۹)
هماهنگ با نسخههای WebRip - HDRip
زیرنویس از میثم ططری
خطیب
بغدادی و المزی و ابن حجر عسقلانی دربارۀ عَليّ بن مُجَاهِد گزارش میکنند:
كان
يضع الحديث، وكان صنف كتاب المغازي فكان يضع لكلامه إسناد. [۱] [۲] [۳[
یعنی:
«حدیث جعل میکرد، و کتابی دربارۀ جنگها دارد، از این رو، برای سخنِ خود سندهایی
جعل میکرد»
ابن
ابی حاتم الرازی گزارش میکند: قال يحيى بن الضريس على بن مجاهد كذاب ... سألت
ابا جعفر الجمال عن على بن مجاهد فقال
كذاب. [۴[
یعنی: «یحیی بن ضریس گفت علی بن مجاهد بسیار دروغگوست» ... «از اباجعفر الجمال دربارۀ علي بْن مجاهد پرسیدند و گفت بسیار دروغگوست»
ابن شاهین گوید: علي بن مجاهد. كان يكذب. [۵]
یعنی: «بسیار دروغ میگفت.»
ابن الجوزی گوید: هُوَ كَذَّاب. یعنی: «او بسیار دروغگوست.» [۶]
الذهبی گوید: وقال ابن معين: كان يضع الحديث. یعنی: «یحیی بن معین گفت: او حدیث جعل میکرد.»[۷[ ذهبی در نبیگ «الكاشف» نیز وی را از گفتۀ یحیی بن ضریس دروغگو گزارش کرده است. [۸]
الجورقانی ]۹[ و العقیلی] ۱۰[ نیز او را دروغگو گزارش کردهاند.
۱: تاريخ
بغداد وذيوله - ط العلمية، 12/106، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، تحقيق:
مصطفى عبد القادر عطا، الطبعة: الأولى، 1417 هـ
۲: تهذيب الكمال في أسماء الرجال، 21/118، المزی، المحقق: د. بشار عواد معروف، بيروت، الطبعة: الأولى، 1400 هـ
۳: تهذيب التهذيب، 7/378، ابن حجر العسقلانی، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند، الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ
۴: الجرح والتعديل، 6/205، دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1952 م
۵: تاريخ أسماء الضعفاء والكذابين، 1/126، ابن شاهین، المحقق: عبد الرحيم محمد أحمد القشقري، الطبعة: الأولى، 1409هـ
۶: الضعفاء والمتروكون، 2/198، ابن الجوزی، المحقق: عبد الله القاضي، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1406
۷: ميزان الاعتدال، 3/152، شمس الدین الذهبی، تحقيق: علي محمد البجاوي، بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1382 هـ
۸: الكاشف، 2/46، المحقق: محمد عوامة أحمد محمد نمر الخطيب، الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، الطبعة: الأولى، 1413 هـ
۹: الأباطيل والمناكير والصحاح والمشاهير، 2/189، تحقيق وتعليق: الدكتور عبد الرحمن بن عبد الجبار الفريوائي، الریاض، الطبعة: الرابعة، 1422 هـ
۱۰: الضعفاء الكبير، 3/252، المحقق: عبد المعطي أمين قلعجي، الناشر: دار المكتبة العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ
اَریارَمْنیس:
یونانیشدۀ نام ایرانی آریارَمَنَه در حالت فاعلی مفرد مذکر به چم «رامشدهندۀ
ایرانیان» است. رَمَنَه (رامَن) را امروزه رام، رامش، آرامش گویند. اَریا
حالت جمع از اَری (ایرانی/آریایی(.
دَتامیس:
میتواند کوتاهشدۀ نام مرکب داتَه+میثرَه به چم «مهرپرورده» یا
«آفریدهشدۀ مهر (میترا)» باشد. بسنجید با نام میترادات (= مهرداد) پارسی
کهن و مهرداد
در پارسی نو داتَه
زبان اوستایی از ستاک دا به چم «زاییدن، پرورش دادن، بخشیدن، دادن و...» میباشد.
بسنجید با واژۀ دا (= زاینده، پرورشدهنده) در زبان لَکی که برابر با مادر است.
اَریامْنیس
یکم: به معنی «ایرانیمَنِش» یا «نجیبمَنِش».
میتروبوزَنیس
(میتروبوزانس): یونانیشدۀ ریخت پارسی باستانِ میثرَه+بَئوشْنَه به
چم «رستگار (از سوی) مهر». بئوشنَ وجه وصفی گذشته آ-بَئوگ-
(= رها کردن، نجات دادن، رستگار کردن) همراه با ریخت متاخر -شْن- از -خْشْن-.
برابر شود با بَئُخشنَه و بَئُگ زبان اوستایی، بُخت و بُختَک
و بُختار و بُختیشن در زبان پهلوی، بُختن در فارسی نو. اگر
از ریشۀ آ-بَئود- باشد، این نام به چم «دارندۀ بوی خوشِ مهر»
برگردان میشود. برابر شود با واژۀ اوستایی بَئُذی (= بوی خوش) که در زبان
پهلوی «بود» باشد.
.«اَریارَثیس یکم :یونانی شدۀ ریخت پارسی-اوستاییِ اَریَ+رَثَه به چم «دارندۀ ارابه ایرانی