۱۰/۱۰/۱۴۰۰

زیرنویس پارسی فیلم Have a Good Funeral, My Friend... Sartana Will Pay (1970)

  زیرنویس فارسی فیلم خاکسپاری خوبی داشته باش، دوست من... سارتانا پولش را خواهد داد (۱۹۷۰)

هماهنگ با نسخه‌های BluRay

زیرنویس از میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles: دریافت

۰۵/۱۰/۱۴۰۰

نوشته: گپی با رضای گرامی

رضا گرامی:

خدمتتون عرض کنم ظهور زردشت در اواخر دوران مادهاست  ومادها دارای دو دوره دینی هستن. اگه  احتمالا بنده اشتباه گفتم بنده رو روشن کنین

 

پاسخِ من:

جای دادن دورۀ زندگیِ زرتشت در اواخر مادها نیز اشتباهی‌ست که در گاه‌نگاری سنتی دوران ساسانیان رخ داده است که گوید میان ایشان و اسکندر ۲۵۶ سال دوری‌ست. کاهش دورانِ اشکانیان از ۴۷۶ سال به ۲۸۴ سال در گاه‌شماری سنتی، به خوبی آشکار می‌کند که به پایان رساندن هزارۀ دهم، تنها با دستکاری دوران فرمانروایی شاهان شدنی بوده است.  نویسندگان دوره اسلامی نیز متاثر از همین گاه‌شماری سنتی بوده‌اند. هرتسفلد و برخی دیگر به آن دامن زده‌اند که وِشتاسپی که زرتشت دینِ خود را به دربارِ او برده است همان وِشتاسپ پدرِ داریوش یکم است. اما پدرِ داریوش شاه نبود که حال دربار هم داشته باشد، شهربانی بود که از سوی شاه ماد و سپس کوروش بزرگ گماشته شده بود. نخستین شاه این دودمان، کوروش بزرگ بوده است. من نیز زمانی چنین می‌پنداشتم، اما تفاوت زبانی گاثَه‌ها (گاثاها، گاهان) با زبان اوستای نو بسنده است که این انگاره بی پایه و اساس را رد کند. دگرگونی مزدا اَهورَه در گاهان به اَهورَه مزدا (با گسیختگی) و سپس اَهورَه‌مَزدا (بدون گسیختگی) در اوستای نو، نیازمند یک دورۀ زمانی بسیار دور از هم هستند. کُندی در دگرگونی زبان‌های ایرانی را می‌توان از تکامل زبان فارسی نو پی برد. امروزه برای هر فرهیختۀ ایرانی پی بردن به زبان فردوسی و رودکی روان و دریافتنی‌ست و این‌گونه نیست که زبان هزار و اندی سال پیش را نفهمند. زبان گاهان بس کهن‌تر از زبان پارسی باستان است. بر این پایه، سرایش آن به دورانی بس دورتر از دورۀ هخامنشیان برمی‌گردد. اگر این پیامبر در اواخر دورۀ مادها و اوایل دورۀ هخامنشیان می‌زیست، امکان نداشت که از قلمِ نویسندگان باستان بیفتد، اما زمانِ پیامبر چنان از ایشان دور بوده که هر کدام دورۀ زمانی چند هزار ساله‌ای برشمرده‌اند. چگونه شدنی‌ست که (ک‍)زانتوس که تنها یک نسل پس از زرتشتِ دورۀ هخامنشی می‌زیسته، زمانِ پیامبر را ۶۰۰ یا ۶ هزار سال پیش از خود بداند؟ هرودُت که یکسر از او نامی نمی‌برد، زیرا زمان زرتشت چنان در این دوره دور بوده است که خود هرودُت نیز از آن آگاه نبوده، وگرنه غیرممکن است که وی از این انقلاب بزرگ دینیِ جامعۀ ایران در آن زمان بی‌آگاه بوده باشد. حتی در زمان افلاطون که اندیشمندان یونانی با انجمن‌های ایرانی در تماس بودند و از دانشِ ایشان بهره‌مند می‌شدند، زمان پیامبر را به شش هزار سال پیش از لشکرکشی خشایارشا به یونان گزارش کرده‌اند. پلینیوس مَهتر از شاگردان افلاطون، زمانی بازگو می‌کند که به بیش از شش هزار سال پیش از میلاد می‌رسد (Naturalis Historia XXX:3). این زمان‌های دور و دراز نشان از آن دارد که این پیامبر به زمانی بس کهن‌تر از ایشان می‌رسد. به هر روی، زمانِ ایشان به آغاز سده هجدهم پیش از میلاد برمی‌گردد. و ده‌ها استدلال و برهان دیگر که در این پیام نمی‌گنجد که آورده شود.

این نکته نیز ناگفته نماند که ۲۸۴ سال دورۀ فرمانروایی دودمان اشکانیان بر پایۀ گاه‌شماری سنتّی‌ای‌ است که در دورۀ ساسانیان دستکاری شده تا ظهور واپسین سوشیانت را به تاخیر بیندازد. در کنار هدف‌های دینی، دلایل سیاسی هم داشته است.


رضا گرامی:

از حسن توجه واطلاع رسانی شما متشکرم عزیز همواره  شاد وخرم باشی 

۰۳/۱۰/۱۴۰۰

زیرنویس پارسی فیلم Resident Evil: Welcome to Raccoon City (2021)

 زیرنویس فارسی فیلم اهریمن مقیم: به شهر راکون خوش آمدید (۲۰۲۱)

هماهنگ با نسخه‌های Web-Dl

زیرنویس از میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene:
نسخۀ Web-Dl: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles:
نسخۀ Web-Dl: دریافت

۱۸/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: همسانی آتش‌سوزی بُن‌کوه در زمان کی‌خسرو و آتش‌سوزی تمدن شهر سوخته

در تاریخ سیستان آمده است که کی‌خسرو، افراسیاب را تا بُن‌کوه در سیستان دنبال می‌کند و در یک پیکار، بُن‌کوه و انبار غله‌ی آن‌جا می‌سوزد [۱].

در هزاره‌ی چهارم پیش از ترسایی دولت‌شهر و تمدنی در سمتِ خاورِ ایران بنیان‌گذاری می‌شود. پیرامونِ هزاره‌ی دوم پیش از ترسایی آتش بزرگی در این تمدن با نام شهر سوخته (سیستان و بلوچستان) رخ می‌دهد که چه بسا از برای جنگ بوده است. با نگرش به گاه‌شماری سنتی ایرانیان کهن، این دو رُخداد به هم می‌رسند.


[۱] تاریخ سیستان، برگ ۳۶ [نسخۀ تایپی]، تصحیح ملک‌الشعراء بهار


زیرنویس پارسی فیلم The Last Duel (2021)

 زیرنویس فارسی فیلم واپسین مردامرد (۲۰۲۱)

هماهنگ با نسخه‌های Web-Dl - BluRay

زیرنویس از میثم ططری

سرور تارنگار: دریافت

از تارنگار Subscene:
نسخۀ Web-Dl: دریافت
نسخۀ Blu-Ray: دریافت

از تارنگار OpenSubtitles:
نسخۀ Web-Dl: دریافت
نسخۀ Blu-Ray: دریافت

۱۵/۰۹/۱۴۰۰

The Indo-Aryan roots of the names Ushpia and Kikkia, the founders of the temple and wall of the city of Aššur

"The names of Ushpia and Kikia, neither the name of the son nor that of the father seems to be Semitic or Sumerian. It has been suggested that Ushpia and Kikia were of Mitannian origin, but in view of certain personal names found in the Cappadocian tables, this is now being questioned" (Luckenbill 1926, ARAB I: 11, chap. II, Chicago).

Although Prof. Luckenbill suggested that Ushpia and Kikia might have Mitannian origins, considering that the Mitannians, based on their personal names, vocabulary, and the names of their gods, were Iranian, it is possible to trace the roots of these names to ancient Iranian words. I has previously traced the Indo-Iranian origin of the names of these two founders of the temple of the god Ashur. Ushpia corresponds to the Avestan names Uspaēšta and Uspasnu (Yašt 13: 121, 126) and the Old Persian name Hušaba, which in Elamite writing becomes Ušaba. Kikia is akin to the Old Persian Kakiya, which today is Kākā brother, uncle. Also, Kākuya and Kāku maternal uncle: mother's brother. In Hindi, the father's brother (uncle) is called Kaka. In Laki and Kurdish, Kāka elder brother, and in Balochi means maternal uncle and uncle (paternal uncle) are still used. Compare it to Mazandaran Kākuya, and Kākā and Kāku among other Iranian peoples.

The cult of Aššur must have spread by Western Aryans after the collapse of the Third Dynasty of Ur and the establishment of the Dynasty of Larsa, and during the reign of the Amorites in Mesopotamia. The Amorites Immortals knew him as Ashar, which also has an Indo-Aryan form. Consequently, these two founders also took the name of the national god of the Assyrians from an Proto-Indo-Aryan word. One of Aššur's epithets is the god of the Abe mountains (= Jebel Hamrin in northeastern Iraq). The Sumerian Abe sea is derived from the Proto-Aryan Apa water. Usually, mountains in their writings refer to the Zagros mountains. Until the reign of Sennacherib (7th century BC), Aššur had no children, spouse or counterpart. However, in later periods, he was associated with polytheism.

So far, no appropriate etymology for the name of this god has been proposed, except for a connection to the word ashr meaning "provider (?)", which is not a fitting name for a deity. The name Aššur is derived from Proto-Aryan Asura lord. Given the phonetic change from s to h in the Indo-Iranian languages, the term became Ahura in both Avestan and Old Persian, carrying the same meaning.

۰۸/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: معنی نام ایرانی مصر و پیوندش با نام آمودریا

نام سرزمین مصر، در پارسی باستان مودرایَه و موذرَیَه بود که نام مصر شمالی و صحرای سینا به شمار می‌آمد. شایمند است که از نام قوم ایرانی آمو در مصر به این سرزمین داده شده و با نام آمودریا یکسان است که آمیخته‌ای از آمو به چِم «نامیرا، نامُردنی، بی‌مرگ، جاودان» و درایَه در ریخت درَیَه پارسی باستان و زرَیَه زبان اوستایی به چم «دریا، رود»، جْرَیَس =)پهناور، پهین، پخیج، گسترده) پیشا-هندوایرانی می‌باشد. روی هم رفته، به چم «دریا/رود جاودان» (= رود نیل) است 

در زبان اَکَّدی می‌صیر، بوده است. در اسناد کهن آشوری به موسری نیز برمی‌خوریم [۱]. نام توراتی این سرزمین، مِصرایم/میزرایم [Genesis 10:6] نیز تحت‌تاثیر زبان‌های خویشاوندِ خود است. نام سامی دیگر این سرزمین، موسیریَه می‌باشد. این نام‌ها همگی برگرفته از همان موذرَیَه است، زیرا در زبان‌های سامی δگونه‌ای ذ) وجود ندارد، از این رو، آن را «س» نویسند. برخی از پژوهش‌گران کوشیده‌اند ریشه‌ای در معنی «تل، پشته، دژ» برای آن برشمرند که چندان معقول و خِرَدپذیر نیست و ریشه‌ای جز رود جاودان (نیل) نمی‌تواند داشته باشد. چه این‌که در دوره‌های پسین مِصْر در زبان عربی مفهوم «شهر، مرز» را به خود گرفت.

.مصریان کهن به سرزمین خود کیمْت می‌گفتند

نام کهن جیحون، یعنی آمودریا =) رود آمو (جاودان) نیز به همین چمار است، و با توجه به دگرگونیِ میان «ر»=«ل»، شهر آمُل نیز به چم شهر «جاودان» می‌باشد که باید یادگاری از قوم ایرانی اَمَردها =) جاودانان) در سمت شمال ایران بوده باشد که با نام امشاسپند اَمِرِتات =) اَمُرداد: جاودانگی) هم‌چمار باشد. بسنجید با نام قوم کهن آمور و آمورو.



  1.  Ancient Records of Assyria and Babylonia:I,47,83-84. Chicago: 1926/1927

۰۷/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: معنی نام روستای اوزان

روستای اوزان در شهرستان خداآفرین از استان آذربایجان شرقیست.

این نام برگرفته از آو به چم «آب» (بسنجید با آو Aw در لَکی و کُردی، اُو ow در مازندرانی و خوری و لُری خرم‌آباد و لُری بختیاری و بردسیری و زرقانی، اُ o در گویش‌های پیرامون کاشان، یو yow در جیرفت و کهنوج، آو در تالشی و گویش فراموش‌شده‌ی گرگانی، و جز این‌ها، اَوَ در سَنسکریت)، و «زان» پسوند مکان با حرف اضافۀ «ز». روی هم رفته، به چم «جایگاۀ آب» می‌باشد. این روستا بر کنارِ رودخانه‌ی ارس جای دارد.


روستای اوزان در زنجان (= محل سلاح‌سازی) که در کنارِ رودخانه‌ای جای دارد، به همین چمار می‌باشد. و نیز، روستای اوزان در شهرستان شاهین‌دژ در استان آذربایجان غربی که به آبشارِ پُرآبی ناموَر است و میزان بارش بارانِ آن مناسب می‌باشد.


گفتنی آن‌که «او» در زبان پارسی کهن و «هو» در زبان اوستایی و پهلوی (دورۀ اشکانیان و ساسانیان) به چم «خوب» بوده است که با توجه به سرسبزی و خُرمی روستاهای اوزان، می‌توان آن را به «محل خوب و خوش» نیز برگرداند.  

۰۶/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: ریشه‌یابی و معنی کوه قفقاز

پلینی مَهتر Pliny the Elder آن را برگرفته از واژۀ کروکاسیس Croucasis در زبان سکاهای ایرانی به چم «پوشیده از برف، سپیدِ برفی» گزارش کرده است [۱]. این نام باید یونانی‌شده‌ی واژۀ سکایی خرُهوکاسی Xrohukasi بوده باشد که آن را به چم «درخشان همچون برف» گرفته‌اند. بخشِ نخستِ آن با واژۀ هندواروپایی کْرو و کریوس =)  یخ) در یونانی هم‌دیسی دارد. چه واژۀ کاس در سَنسکریت و اوستایی به چم «درخشان» نیز می باشد، بخش دومِ آن باید نام قوم کاسی باشد. از این رو، باید «کوه‌یخ کاسی» برگرداند.

با توجه به دگردیسی میان «ک» به «ق» در زبان‌های ایرانی (مانندِ کَند به قند و جز این‌ها)، نام کوه و منطقه‌ی قفقاز برگرفته از کوف‌کاس و سپس کوه‌کاس یعنی «کوۀ کاسی‌ها» (تیره‌ای کهن از زاگرس‌نشینان ایرانی) می‌باشد. کوف زبان پارسی میانه برگرفته از کَئوفَه =) کوه، کوهانِ شتر) در زبان پارسی کهن و زبان اوستایی‌ست که هم‌چنین ریشه‌ی نام کوفه =)  شهر بلند) در عراق می‌باشد. واژگان کوفُس  κυφός و کوفو κύ̄φω به چم «تپه، قوز، کوژ، گوژ (برآمدگیِ پشت)» در زبان یونانی کهن با این واژگانِ ایرانی خویشاوندی دارد. در زبان لیتوانیایی کَئوکَس به چم «پشته، کوه‌چه، کوهه، توده، تل» (= Hillock) تحتِ تاثیرِ نام ایرانی قفقاز، و کوپرَه به چم «کُپه، تل، پشته، کوهانِ شتر، قوز: کوز» نیز برگرفته از این واژه‌ها می‌نماید

نامِ نیای اسطوره‌ایِ مردمان قفقازنشین ناخ (وایناخ)، کاوکاس نیز ریشه در همین واژه دارد. بسنجید با نام کاوکاسُس، نیای پنداشته‌شده‌ی چِچن‌ها و اینگوش‌ها.

 


  1. Natural History, VI:XIX 


۰۴/۰۹/۱۴۰۰

نوشته: ریشه‌شناسی و معنی احتمالیِ آتُن

آیین آتُن (یا آتِن) خدای خورشیدِ مصریان، نخستین بار از سوی آمِنوفیس چهارم (سده چهاردهم ق.م) از دودمان هجدهم مصر، به عنوان دین یکتاپرستی خورشید در مصر گسترش یافت و آثار خدای پیشین، یعنی آمون را از میان می بُرد. از این رو، نامِ خود را از آمِنوفیس به چم «آمون خرسند است»، به اِخن‌آتُن (نیز آخن‌آتُن) به چم «پسندافتادۀ آتُن» تغییر داد.

شوتَرنَه شاه آریایی میتانی، برای پیوند سیاسی-اقتصادی و صلح هر چه استوارتر با مصر، دخترِ خود، گیلوخِپه را به همسری آمنهوتپ سوم پدر آمنوفیس (اِخن‌آتُن) در آورد، که همسر جنبی او شد. پس از شوترنه، پسرِ وی، توش‌رته نیز چنین می کند و دخترِ خود، تَتوخِپه (نیز تَدوخپه) را در سال های پایانی زندگانی و فرمانرواییِ آمنهوتپ سوم به همسری وی در می آورد. همسرِ جنبیِ اِخن‌آتُن، کیَه kiya نیز باید یک آریایی بوده باشد، زیرا نامش ریشۀ هندوایرانی دارد. چنان که نامش با واژۀ اوستایی-پهلوی کَی (=شاه) و کَه (= شاه، شاه‌زاده) در سَنسکریت همخوانی دارد و باید در معنی «شاهدخت» یا «شهبانو» درک کرد. کَی نامِ یک وزیر مصری نیز بود که تندیسش در سَقّارَه یافت شد، و نیز نام پدرِ توت‌هوتِپ Djehutihotep کاهن بزرگ مصر در ۳۹۰۰ سال پیش نیز کَی بود که همگی برگرفته از این ریشه هندوآریاییست.

نام تتوخِپه و تتوهِپَه باید در ریخت تنو+خپه (= دارندۀ تنی مانند خپه) بازسازی کرد. خپه یا هپه خدای خورشید در نزدِ هیتی های هندواروپایی بود که با دگرگونی «و» به «پ» در هندوآریایی (مانند اَسوَه به اَسپَه (اسب)، برگرفته از واژه اوستایی هْوَه و سْوَه سَنسکریتی به چم «خورشید» است. هپه/خپه را در نام دخترِ شوترنه نیز گواه هستیم. تتوهپه در معنی مجازی «خورشیدتن، روشن‌تن، درخشان‌تن» می تواند بود. شوتَرنَه در ریخت سو+تَرنَه به چم «دارندۀ گوساله‌های خوب» و در ریخت سو+دَرنی به چم «پشتیبان خوب» می‌باشد. نام پسرِ وی، توش‌رَتَه در ریخت اوستایی توس+رَثَه به چم «دارندۀ گردونه نیرومند» است.

با توجه به رخنۀ ایرانیان و برخی از واژه‌هایشان در مصر، و دگرگونی آوایی میان «ر» به «ن»، نام آتُن یا آتِن به احتمال زیاد از نام اوستایی ایزدِ آتش، آتَر (بسنجید با آتور، آدُر، آذر) باشد که گویا مصریان آن را در معنی «دیسک خورشید» درک می‌کرده‌اند. یکتاپرستی تا پیش از آخن‌آتُن در مصر مرسوم نبود و چیز ناشناخته ای به شمار می آمد، و باید به وسیلۀ نامادری آریایی وی، گیلوخپه، به او آموخته شده باشد.